دلتنگی های من

يكشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۱۹ ب.ظ

عاشقانه هایی برای یک تندباد شمالی


 

* تمام دوستت دارم های دنیا را برای تو گذاشته ام کنار ! یک روز می شود که دوباره سفره را پهن می کنیم و لقمه از آن ظرفی که کنار گذاشته ام برمی‌داریم .

** یک روز می شود که هشتاد ساله ایم و دندان مصنوعی هایمان را اشتباه برمی داریم . یک روز که سر آن صندلی توی بالکن دعوایمان بشود . آن صندلی را می گویم که شاید بگذاریمش توی بالکن خانه ی دنجمان در حومه‌ی شهر و از آن گهواره ای ها باشد و نمی دانم چرا قرار شد فقط یکی ازش داشته باشیم ! یادم نیست چرا ، تو یادت هست ؟

*** از پیاده‌روی کنار "اتوبوسمان" که رد می شوم ، لختی مکث می کنم ، لب هایم را غنچه می کنم ، هوا را بو می کشم ، و به راهم ادامه می دهم ... اصلن انگار تمام هر لحظه ای که دارم از آن کوچه رد می شوم ، تو داری کنار من راه می آیی و دستت را به جست و جوی دست من می گیری طرفم و زیر لب می گویی : کجایی ؟

**** یک جاهایی ، یک لحظاتی هستند توی این دنیا ، که به نام ما شده اند . دو نفره ها ، قابلیت زیادی دارند برای مالک زمان ها و زمین ها شدن . ما هم کم نیاورده ایم . نام نمی برم ؛ یادت هست ؟

***** هر مردی که تو را پس از من ببوسد

         بر لبانت

         تاکستانی را خواهد یافت

         که من کاشته امش !

                                                  نزار قبانی / ترجمه‌ی احمد پوری

 

 



 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۳/۳۱
ghazal deltangi

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی